صدای سکوت...

रीहऌॠऋँ مـــن و تـــو ऋँॠऌहरी

▒▒ عشق من ، دلتنگم ، غمگینم و خسته. دلم برای با تو بودنها تنگ شده. دلم برای خنده های زیبایت تنگ شده. عشق من برگرد. برگرد و عاشق خسته ات را دوباره به اوج ببر که حال وقت رفتن نبود ، وقت تنهایی نبود و من ، و من طاقت خالی ماندن دستانم را ندارم. برگرد و بازهم دستانم را گرمی بخش . برگرد و باز هم دلم را نورانی کن ، که همانا تو معشوق من هستی و همیشه خواهی بود ▒▒

صدای سکوت...

صدایی زیباتر از صدای سکوت نیست ، در این دنیا دلی عاشقتر از یک دل تنها نیست

 

به دنبال یک بازی زیبا ، رنگ دلها همیشه سیاه ، من با بقیه فرق دارم تا آخرش بیا….

 

وعده ی دروغ ، لحظه هایی شلوغ، تپشها تندتر بیقراریها بیشتر ، نمیگذرد این ساعتهای نفسگیر!

پاسخی نمیشنوم ، به خواب نمیروم ، و باز هم شب زنده داری و بی تابی برای کسی که ارزشی برایم قائل نیست ، برای کسی که دلش در کنارم نیست برای کسی که نمیفهمد ، نمیداند ، نمیبیند!

همه چیز پر از دروغ ، باز هم می آید آن غروب…

به انتظار چه کسی نشسته ای؟ باز هم هوس عاشقی کرده ای؟

آغوشت را به همه کس دادی و در آغوش همه کس خوابیدی …
 
 
گرمای تنت برای همه شد و سردی اش برای خودت، نجابتت را فدا کردی در راه دلت…

 باز هم باید بشنوی حرفای تکراری ، باور کنی و فکر کنی دلت اینبار نخواهد شکست ! از این فکرها نکن ، مثل من حرف همه کس را باور نکن

همه مثل همند شک نکن،بیش از این زندگی ات را به پای این و آن تباه نکن!
 
 
منبع: http://3ali3.com
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:شعر,شعر عاشقانه,متن عاشقانه,انتظار,صدای سکوت,دروغ, ] [ 19:41 ] [ ミ نویسنده : مسعود ミ ] [ ]